کد مطلب:28596 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

پاسخ های هوشمندانه امام












2389. امام علی علیه السلام - از نامه او به معاویه؛ و این نامه از نیكوترین نامه هاست -:

امّا بعد؛ نامه ات به من رسید كه در آن، یاد كرده ای كه خداوند، محمّد صلی الله علیه وآله را برای [ ابلاغ] دین خود برگزید و او را با كسانی كه خود نیروشان بخشیده بود، نیرومند ساخت. همانا روزگار، شگفتْ چیزی از تو را بر ما پنهان كرده بود؛ چه از نعمتی كه خداوند ارزانی مان فرموده و نیز از موهبتی كه با وجود پیامبرمان بر ما نهاده، با ما سخن آغاز كرده ای. این كار تو همانند آن است كه كسی خرما به هَجَر فرستد ( = زیره به كرمان بَرَد ) یا شاگردی نوآموز، استاد تیر اندازی اش را به مبارزه فراخوانَد.

آن گاه، پنداشته ای كه برترینِ مردم در اسلام، فلان و فلان هستند. سخنی گفته ای كه اگر یكسره درست باشد، تو را از آن هیچ بهره ای نیست؛ و اگر نادرست باشد، تو را از آن زیانی نیست. تو را چه رسد كه چه كسی برتر است و چه كسی فروتر، یا كدام كس سیاستمدار است و كدام سیاست شده؟! آزادشدگان و فرزندانِ آنها را چه رسد كه میان نخستین مهاجران فرق نهند و مراتب ایشان را تعیین كنند و رتبه هایشان را نشان دهند؟ هیهات! آن تیر كه از جنس تیرهای دیگر نبود، آواز برآورْد [ و خود را شناساند] و آن كس كه خود محكوم بود، در این داستان، شروع به داوری نمود.

ای آدمی! چرا بر جای خود نمی نشینی و كوتاهی كردن هایت را در نمی یابی و در رتبه واپسین كه برایت تقدیر گشته، قرار نمی گیری؟ تو را چه زیان از شكستِ مغلوب یا پیروزی ظفرمند؟ تو در [ بیابان] سرگردانی ره پیمایی و از راه راست، رویگردان!

آیا نمی بینی - هر چند نمی خواهم برای تو بگویم، ولی برآنم كه نعمت خدا را یاد آورم - گروهی از مهاجران و انصار در راه خدا شهید شدند و همه را [ در پیشگاه پروردگار] فضیلتی بود؛ تا آن گاه كه شهید ما (حمزه) به شهادت رسید و «سیّد الشهداء (سرور شهیدان)» خوانده شد و پیامبر خدا به هنگام نماز گزاردن بر وی، به هفتاد تكبیر ممتازش ساخت؟

آیا نمی بینی گروهی دستانشان در راه خدا قطع شد و همه را [ در پیشگاه پروردگار] فضیلتی بود؛ تا آن گاه كه آنچه درباره ایشان رخ داد، برای یكی از ما ( جعفر بن ابی طالب ) صورت پذیرفت و او «بسیار پرنده در باغ بهشت» و نیز «دارنده دو بال» خوانده شد؟

اگر خداوند خودستایی را نهی نفرموده بود، [ این] یاد آورنده فضیلت های فراوانی را یادآور می شد كه دل های مؤمنان با آنها آشناست و گوش های شنوایان آنها را ناخوش نمی دارد. پس از كسی كه شكارِ [ دنیا ]درمانده اش ساخته، سخن مگو. ما (اهل بیت) پروردگانِ خداییم و دیگر مردم، پروردگانِ ما هستند. سرافرازی دیرین و برتری همیشگی ما بر خاندان تو، سبب نشد كه با شما در آمیزیم. پس چنان كه شیوه همتایان است، از شما زن گرفتیم و به شما زن دادیم، گرچه همتای ما نبودید.

و چگونه شما همتای مایید، در حالی كه از ماست پیامبرصلی الله علیه وآله و از شماست تكذیب كننده (ابو جهل)؛ از ماست شیر خدا (حمزه) و از شماست شیرِ سوگندها (عتبة بن ربیعه، جدّ تو)؛ از مایند سرورانِ جوانان بهشتی (حسن و حسین ) و از شمایند كودكان آتش (فرزندانِ عُقبَة بن ابی مُعیط )؛ از ماست برترینِ زنانِ جهان ها (فاطمه) و از شماست آن زن هیزم كش (امّ جمیل، خواهر ابو سفیان و همسر ابو لهب). [ چنین است] در بسیاری از آنچه ما را به سود است و شما را به زیان!

اسلامِ ما را همگان [ دیده و] شنیده اند و [ پاكیِ ما در دوران] جاهلیتِ [ مردم ]ما انكار كردنی نیست. كتاب خدا در این فرمایش وی - سبحانه و تعالی - همه آنچه را از ما پراكنده گشته، برایمان گرد آورده است:«وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی كِتَبِ اللَّهِ؛ [1] در كتاب خدا، بعضی از خویشاوندان از بعضِ دیگر سزاوارترند»؛ و نیز این سخن خداوند بلند پایه:«إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَ هِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَء َامَنُواْ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؛ [2] ( سزاوارترینِ مردم [ در انتساب] به ابراهیم، همانا كسانی هستند كه از او پیروی كردند و [ نیز] این پیامبر و آنان كه ایمان آوردند. و خداوند، یار مؤمنان است». پس ما، هم به دلیل خویشاوندی [ با پیامبرصلی الله علیه وآله ]برتریم و هم به سبب اطاعت [ از وی].

در روز سقیفه [ نیز] آن گاه كه مهاجران [ به انتساب] به پیامبر خدا استدلال كردند، بر انصار چیره شدند. پس اگر با این انتساب پیروزی تحقّق می یابد، حق از آنِ ماست نه شما؛ و اگر پیروزی با چیزی جز آن ثابت می شود، پس انصار بر ادّعای خود باقی اند [ حال آن كه چنین نشد و مهاجران غلبه یافتند].

پنداشته ای كه من بر همه خلفا حسد ورزیده و به ایشان ستم رانده ام! اگر چنین باشد، جنایتی بر تو نرفته تا پوزش خواهی از تو روا باشد:

و آن، عیبی است كه ننگش از تو دور است.

و گفتی كه من همانند شترِ بینی مهار شده، كشانده می شدم تا بیعت كنم. خدای را سوگند، خواستی مرا نكوهش كنی، امّا ستایش كردی؛ خواستی مرا رسوا سازی، امّا خود رسوا شدی. مسلمان را عیبی نیست كه مظلوم گردد، مادام كه در دینش به شك و در یقینش به تردید دچار نشود. این، آن دلیلِ من است كه تو مخاطبش نبودی؛ لیكن قدری از آن را كه ذكرش مناسب افتاد، برای تو بیان كردم.

آن گاه، از كار من و عثمان یاد كرده ای. به دلیل خویشاوندی تو با او، رواست كه در این باب، پاسخ بشنوی. پس [ انصاف دِه] كدام یك از ما، با او بیشتر دشمنی ورزیدیم و دیگران را به راه های كشتن او رهنمون شدیم:آن كس كه یاری خود را به عثمان پیشكش كرد، امّا وی را باز نشانید و باز داشت؛ یا آن كه عثمان از او یاری خواست، ولی او سستی كرد و [ اسبابِ] مرگ را بر او فراهم آورد تا مقدّرات او فرا رسید؟

به خدا سوگند، چنین نیست [ كه تو وانمود می كنی]. «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنكُمْ وَ الْقَآلِلِینَ لِإِخْوَ نِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لَا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً؛ [3] همانا خداوند آگاه است از حال كسانی كه شما را [ از جهاد] باز می دارند و به همكیشان خویش می گویند:به سوی ما بیایید؛ و خود، جز زمانی اندك، در نبرد حاضر نمی شوند».

من بر آن نیستم كه به دلیل نكوهیدنِ عثمان بر بدعت هایش، پوزش بجویم. اگر رهنمایی و هدایت من در حقّ او، گناه به شمار می رود، پس چه بسا سرزنش شده ای كه هیچ گناهی ندارد:

و گاه بُود كه اندرزگو خود، در معرض بدگمانی است.

من تنها در پی اصلاح، به قدر توان خویش بودم. توفیقم فقط به یاری خداست، بر او تكیه می كنم و به سویش باز می گردم.

و گفتی كه برای من و یاورانم نزد تو جز شمشیر نیست. راستی را كه پس از گریستن، مرا به خنده وا داشتی! چه هنگامی دیده ای كه فرزندان عبد المطّلب از دشمنان روی گردانند و از شمشیرها ترسانده شوند؟ پس:

اندكی درنگ كن تا حَمَل[4] به میدان آید!

و آن كه در جستجوی اویی، زود باشد كه تو را بجوید و آنچه دور می پنداری، به تو روی آوَرَد. من در میانه سپاهی از مهاجران و انصار و نیكو پیروانِ ایشان به سوی تو می شتابم؛ همانان كه شمارشان فزاینده است و غبارشان پراكنده؛ جامه مرگ را در بر كرده اند و دوست داشتنی ترین دیدار برایشان دیدار با پروردگار خویش است؛ و با ایشان اند فرزندانِ رزمندگان بدر و شمشیرهای بنی هاشم كه خود می دانی چگونه فرود آمدند بر برادرت (حنظلة بن ابی سفیان )، دایی ات (ولید بن عَتَبه )، جدّت (عَتَبة بن رَبیعه )، و خویشاوندانت. «وَ مَا هِیَ مِنَ الظَّلِمِینَ بِبَعِیدٍ؛ [5] و آن [ عذاب ]از ستمگران دور نیست».[6].









    1. انفال، آیه 75.
    2. آل عمران، آیه 68.
    3. احزاب، آیه 18.
    4. منظور حَمَل بن بدر، در جنگ داحس و غبراء، یا حمل بن سعدانه كلبی، یا حمل بن سعد است و این مَثَل، كنایه از شجاعت و رزم آوری است. (م)
    5. هود، آیه 83.
    6. نهج البلاغة:نامه 28، الاحتجاج:90/417/1، بحار الأنوار:398/57/33.

      ابن ابی الحدید می گوید:از نقیب ابو جعفر یحیی بن ابی زید پرسیدم:این پاسخ را با آن نامه معاویه سازگار یافته ام كه آن را با ابو مسلم خولانی نزد علی علیه السلام روانه كرد. اگر پاسخْ همین است، پس آنچه صاحبان كتاب های سیره آورده اند و نصر بن مزاحم در وقعة صفّین نقل كرده، نادرست است؛ و اگر پاسخْ آن است، پس این، نادرست و ثابت نشده است. وی گفت:بلكه این هر دو ثابت شده و روایت شده اند. (شرح نهج البلاغة:184/15 نیز، ر. ك:وقعة صفّین:88)